مدیریت اختلاف

یه مطلبی خوندم درمورد اینکه مخالف یا منتقد ما دوست ماست. چرا؟ چون ما زاویه دیدی داریم و چیزی میبینیم که  اون  از زاویه ی دیگه ای داره به همون حقیقت نگاه میکنه. حقیقتی که برای خودش واقعیه و اگر ما سرکوبش کنیم خودمون رو از حقیقت محروم کردیم. حقیقتی که اگر واقعیات مختلف رو کنار هم قرار میدادیم میتونستیم شناخت بهتری ازش داشته باشیم.

این چند وقت (حدودا یکی دوسال اخیر) که سعی کردم از اتاقک شیشه ای خودم با خودم بیرون بیام (مرسی از ح.ج که استارت این قضیه رو با سخنرانیه دید بالا به پایین برام زد) متوجه یه مفهوم دیگه ای شدم که فی الذات همینه ولی نمیدونم چطور باید بیانش کرد! 

اینکه اگر مخالفی دارین و حتی مخالفتتون به خاطر تضاد منافعیه که باهاش دارین ،  باز یه راهی برای همکاری هست، هیچوقت بحث سر یک کیک نیست که سر تقسیمش دعوا کنیم، همیشه آردی هست و شکر و آبی که اگر بیشتر باشین میشه کیک دیگه ای پخت، حتی این بار بزرگ تر از قبلی. 

نمونه های موفق رو دیدم، نمونه های شکست خوردشو بیشتر دیدم. از هر دو اینا بیشتر نمونه هایی هستن که با تلاش طرفین میتونن موفق بشن.

ایده ای که برای کنگره سالانه انجمن دانشجویان داروسازی ایران داشتم، خیلی بزرگتر از چیزی بود که توی 3 ماه بشه برگزارش کرد، اما امیدوارم 3 -4 سال دیگه دوباره یزد میزبان بشه و اون موقع قابل اجرا بشه ، و بتونیم تشکل ها و انجمن های مختلف دانشجویی رو سر یه میز بنشونیم و کیکی بسازیم به وسعت ایران (عوق، چقدر شعاری )


پ.ن. حقیقتا عاشق اینم که هر جایی که میرم بتونم بینشون یه همچین فضایی رو جا بندازم، حالا خانواده یا دو تا تشکیلات یا دو تا گروه یا ...  هر چند که بعضیا رو خدا هم به راه راست هدایت نمیکنه. 

پ.ن 2. واضح نویسی نعمتیه که من ازش بی بهره ام. میدونم 

.

بعدا نوشت: حقیقتا برگام :)))))))))

این متن رو 2 دی نوشتم، انتشارش رو گذاشتم برای بعدنش که 29 دی باشه. جالبه بگم 26 دی (یعنی حتی قبل از تاریخ انتشارش یه استارت ریزی این قضیه خورد که باورش برام مشکله.) امیدوارم همینقدر زود که استارتش خورد همینقدر زود هم نتیجه بده... اگر بذارن.