آلیس در سرزمین عجایب
آلیس در سرزمین عجایب

آلیس در سرزمین عجایب

غیر قابل درمان ترین حس موجود

فکر نمیکنم حسی فلج کننده تر از درماندگی باشه...  البته که بعضی وقتا خودش معلول شناخته میشه اما به نظر من درماندگی همیشه علته تا معلول...

به شخصه وقتی درمونده میشم، نه دیگه میتونم درست حسابی فکر کنم، نه دست و دلم به کاری میره، نه هیچی... گاهی حتی فکر هم نمیتونم بکنم.

کی ها درمونده میشیم؟ زمان مشخصی داره؟ فکر میکنم هر زمان که با مشکل بدون راه حلی مواجه میشیم... شایدم نه! وقتی میدونیم راه حلی هست، ولی حس میکنیم کاری از دستمون برنمیاد.

من اصولا وقتی در مونده میشم که یکی ناراحته، و یه مشکلی براش پیش اومده، ولی به هر دلیلی هیچجوره رضایت نمیده کمکش کنی... یا رضایت هم بده تو هیچ راهی به ذهنت نمیرسه تا کمکش کنی.

مثه وقتی که یکی عزیزی رو از دست داده و میدونی هیچجوره نمی تونی کمکش کنی...

یا داره گریه میکنه... وای که هیچ حسی بدتر از اون لحظه نیست. اون لحظه ای که هرچی منطقه تو دنیا معنی  خودشو از دست میده... 

فک کنم حس درموندگی یعنی اون لحظه ای که می فهمی در برابر  این دنیا و بازی هاش هیچی نیستی...